کمک و همکاری
93-05-22 دیشب در حالیکه خواهر جون مشغول جمع کردن سفره بود تو هم شروع به کمک کردی وقتی بابا گفت قاشق رو ببر بده به مامان انجام دادی و بدون اینکه کسی بگه شیشه تزشی رو اورده بودی و پشت من ایستاده بودی تا من از تو بگیرمش تند تند بر میگشتی به حال تا بازم وسایل سنگین تر رو بیاری و این اولین باری بود که اینکار رو انجام میدادی .
نویسنده :
مریم
8:32